کتاب کیمیاگر، رمانی زیبا درباره رسیدن به اهداف و آرزوهایتان
کتاب کیمیاگر، رمانی زیبا درباره رسیدن به اهداف و آرزوهایتان
رمان "کیمیاگر" اثر "پائولو کوئلیو" یکی از کتابهای مشهور و شناخته شدهای است که تا به حال به ۵۰ زبان دنیا ترجمه شده است. این کتاب توانسته بیش از 65 میلیون نسخه به فروش برساند و تبدیل به یکی از پرطرفدارترین کتابهای جهان شود. در این کتاب نویسنده داستانی عالی را به تصویر میکشد. باید بدانید کتاب کیمیاگر یکی از بهترین کتابها در زمینه خودسازی و خودشناسی است که میتوانید آن را مطالعه کنید.
در این مقاله شما را با کتاب کیمیاگر بیشتر آشنا میکنیم و پیشنهاد میکنیم که حتما خواندن این کتاب زیبا را در برنامه روزانه خود بگذارید.
خلاصه ای از کتاب کیمیاگر
سانتیاگو چوپانی در آندلس اسپانیا است که در همانجا هم زندگی میکند. او عاشق گوسفندان خود و همیشه به فکر رسیدن به اهداف خود است و میخواهد که حقایق زندگی را کشف کند. سانتیاگو به دلیل آموزشهایی که تا سن ۱۶ سالگی آموخته بود آدم باسوادی بود به همین علت همیشه به دنبال کتابهایی برای شناخت بهتر زندگی میگشت. او در یک شب گله را برای چرا به خرابهای میبرد و دراز میکشید تا استراحت کند. در این بین او به خوابی عمیق میرود.
سانتیاگو در خواب خود کودکی را میبیند که با گله او بازی میکند و در نهایت کودک به سمت سانتیاگو میآید و دست او را میگیرد تا آن را به سمت اهرام مصر ببرد و در همین مسیر در رابطه با گنجی که در آنجا قرار گرفته با سانتیاگو سخن میگوید. هنگامی که آنها نزدیک اهرام میشوند ناگهان از خواب میپرد. این رویا ذهن او را مشغول میکند زیرا سانتیاگو برای دومین بار است که این خواب را میبینند و در هر دو بار هنگامی که میخواهند به محل مورد نظر برسند او از خواب میپرد. سانتیاگو برای یافتن پاسخ خواب خود نزد خوابگزار میرود. خوابگزار به او میگوید که چاره کار این است که سانتیاگو به مصر برود.
سانتیاگو که از این سخن پیرزن به وجد آمده بود به او میگوید که برای رسیدن به گنج حاضر است که تمام دارایی خود را از جمله گوسفندانش را بفروشد. هنگامی که سانتیاگو به آفریقا میرسد حوادث و اتفاقاتی برای او پیش میآید و او با یک کیمیاگر آشنا میشود و تمام مال خود را از دست میدهد. اما او تسلیم نمیشود و تصمیم به انجام کار در همان شهر میگیرد. در این بین سانتیاگو با پیرمردی عالم آشنا میشود و با او صحبت میکند و ماجرای سفر خود را برای او تعریف میکند. سانتیاگو در رابطه با رها کردن زندگی خود در پی رسیدن به آرزوهایش و درباره سپردن مسیر زندگیاش به دست تقدیر میگوید، این در صورتی است که تقدیر آدمی در دستان خودش است.
پندهای پیر مرد عالم
سانتیاگو بعد از صحبتهای پیرمرد جان تازهای میگیرد و تصمیم به ادامه دادن مسیر خود میکند. هنگامی که او به صحرا میرسد با دختری آشنا میشود و او مجذوب دختر میشود اما به دختر قول میدهد که بعد از رسیدن به آرزوی خود پیش او باز میگردد. سانتیاگو با تمام اتفاقاتی که در این مسیر برایش اتفاق افتاده بود به اهرام میرسد. زمین را میکند اما هیچ چیزی پیدا نمیکند. همچنین در این بین با راهزنانی هم درگیر میشود و بیهوش بر روی زمین میافتد. هنگامی که او به هوش میآید متوجه صحبتهای راهزنان میشود که درباره گنجی در محل زندگی سانتیاگو سخن میگویند. سانتیاگو از تمام اتفاقاتی که برایش افتاده است باز هم نا امید نمیشود و به مسیر خود ادامه میدهد و در پایان کتاب کیمیاگر او به گنجی بزرگتر از گنجی که فکرش را میکرد میرسد.
عشق
در رمان کیمیاگر گفته میشود که عشق باید محور زندگی باشد. بنابراین میتوان آن را به عنوان یک داستان عاشقانه نیز شناخت. هر شخصی دارای سرنوشتی مجزا از دیگران است.
سانتیاگو در مسیر پیدا کردن گنج خود در بیابان با دختر رویاهایش روبرو میشود و به خاطر او از گنج خود میگذرد اما هنگامی که کیمیاگری با او برخورد میکند به سانتیاگو میگوید که اگر عشق آن دختر حقیقی باشد باید تو را برای یافتن گنج حمایت کند. با توجه به این گفته، سانتیاگو در یک دوراهی قرار میگیرد. در بعضی از مواقع ارتباط عاشقانه را معنای زندگی خود میدانیم اما این رابطه عاشقانه ممکن است که ما را از زندگی مشترک با مابقی جهان جدا کند.
به گفته پائولو کوئیلو: در محور رویاهایتان زندگی کنید و به عشق بزرگتری برسید، این عشق آنقدر وسیع میشود که حتی فکرش را هم نمیتوانید بکنید.
عشق و دلدادهگی مهم است اما نه آنقدر که به دنبال رویاهایتان نروید. هدف اصلی شما باید رسیدن به خواستههایتان باشد.
دنبال کردن رویاها
هنگامی که شما به دنبال رویاهایتان باشید و درگیر چیزی که میخواهید بشوید به آن انرژی میدهید. دنیا هم برای پاسخ به کارهایی که انجام دادهاید و چیزی که دنبال میکنید، دست به دست هم میدهد که شما به همان چیز برسید.
کمیاگر به این اصل که برای رسیدن به چیزی که میخواهید باید هزینهای را پرداخت کنید به داستان خود ادامه میدهد. همچنین پائولو کوئیلو در این رابطه در مصاحبه خود میگوید: زندگی نکردن در مسیر رویاها هم خودش هزینه در بر دارد. همچنین میگوید که با همین هرینه شما میتوانید ژاکتی را خریداری کنید که اندازه شما نباشد و یا ژاکتی را بخرید که نه تنها اندازه شما باشد بلکه بسیار شیک هم باشد. بهتر است که در مسیرتان مشکلاتی باشند تا هدفی داشته باشید و کارتان معنی پیدا کند.
سانتیاگو در میدان شهر با پیرمردی برخورد میکند، پیرمرد به او میگوید که بزرگترین دروغ را باور نکن و آن هم این است که شما نمیتوانید سرنوشت خود را رقم بزنید. اما شما زمانی میتوانید سرنوشت خود را رقم بزنید که جهان را به عنوان یک عنصر واحد ببینید و دید محدودی نداشته باشید و در مسیر خود ریسکپذیر باشید.
درباره نویسنده کتاب کیمیاگر
پائولوکوئلیو نویسنده کتاب کمیاگر در سال 1947 در ریو دو ژانیرو برزیل به دنیا آمد. او تا به حال رمانهای زیادی را نوشته است که هر یک از رمانهای وی به زبانهای مختلفی ترجمه شدهاند. اما یکی از کتابهای معروف او که بیشتر از همه بازخورد داشته است کتاب کیمیاگر بود که تا به حال توانسته است به 52 زبان مختلف دنیا ترجمه شود و نام نویسنده بیشتر بیش از پیش معروف شود. پائولو کتاب کیمیاگر را در سال 1988 نوشت و در همان سال این کتاب مورد توجه بسیاری از ناشران و مطبوعات قرار گرفت. همچنین در سال 2007 سازمان ملل متحد پائولو را به عنوان سفیر صلح خود معرفی کرد. جالب است بدانید پائولو کوئلیو در سال 1379 سفری به ایران داشت.
زیباترین جملات متن کتاب کیمیاگر
اگر بتوانی همواره در اکنون بمانی، آدم شادی هستی.
آن وقت میفهمی که در صحرا،
زندگی هست، آسمان ستاره دارد، جنگجویان میجنگند.
چون این بخشی از زندگی بشر است. زندگی یک جشن است.
جشنی عظیم، چون همواره در همان لحظهای است
که در آن می زیایم و فقط در همان لحظه…
زمانی که واقعا خواستار چیزی هستی، باید بدانی که
این خواسته در ضمیر جهان متولد شده است و تو،
فقط مامور انجام دادنش بر روی زمین هستی.
حتی اگر فقط هوس سفر کردن باشد یا ازدواج با یک دختر بازرگان… یا جستجوی گنج.
روح دنیا از خوشبختی یا بدبختی هوس یا حسادت مردم انباشته است.
هیچ نیست مگر یک چیز: تکمیل «حدیث خویش» که آن هم، تنها اجبار انسانهاست.
وقتی خواستار چیزی هستی، همه جهان در تکاپوی آن است که تو به خواستهات برسی.
یک شب که جوان به آسمان بدون ماه می نگریست
به کیمیاگر گفت: قلب من از رنج میترسد.
بگو ترس از رنج، از خود رنج بدتر است.
و این که هیچ قلبی تا زمانی که در جست و جوی رویایش باشد، هرگز رنج نمیبرد.
چون در هر لحظه جست و جو لحظه ملاقات با خداوند و ابدیت است.
گاهی آدم ترجیح میدهد با گوسفندها زندگی کند
که لالاند و فقط دنبال آب و غذا هستند
یا ترجیح میدهد مثل کتابها باشد
که وقتی آدم دلش میخواهد گوش بدهد،
داستانهای باور نکردنی برایش تعریف میکنند.
وقتی با آدمها حرف میزنی، چیزهایی میگویند
که نمیدانی چگونه به گفتگو ادامه بدهی…
آدمها حرفهای غریبی می زنند!
پس در «جان جهان» غرق شد
و دید که «جان جهان» مظهری است
از «پدیدآورنده یکتا» و…
پدیدآورنده یکتا را در وجود خود یافت
و… خود را نمادی از او دید.
مرد خوشبخت، مردی است که خدا را در خود ببیند و در خود بجوید
همانطور که کیمیاگر گفته است،
خوشبختی میتواند حتی در یک دانه ناچیز ماسه صحرا هم دیده شود،
چون یک دانه ماسه هم گویای لحظهای از آفرینش است،
و کائنات برای پیدایش آن میلیونها سال وقت گذاشتهاند
مردم خیالاتیاند و بر این تصور که دقیقاً میدانند دیگران چگونه باید زندگی کنند،
اما هیچکس هرگز در طول عمرش یاد نگرفته است که خود چگونه زندگی کند.
مثل آن زنکِ کولی، که به قولی از گذشته میگفت و از آینده حرف میزد،
تعبیر خواب میشناخت و به دیگران میگفت که چه باید بکنند،
ولی خودش درگیر زندگیاش بود و نمیدانست چگونه میتوان رموز خوابها را شناخت.
بالاخره توانستم حرکت کاروان را هنگام عبور از صحرا ببینم
و دریابم که کاروان و صحرا دارای بیان مشترکند،
به همین دلیل یکی عبور دیگری را ممکن میسازد.
یا یکی حرکت و قدمهای دیگری را روی خود حس میکند
و وقتی احساس یکی با حرکت دیگری همآهنگ شد، آنگاه کاروان به آبادی خواهد رسید.
ولی اگر یکی از ما، با وجود همه جسارت و اراده،
این بیان متفاوت را درک نکند، همان روزهای آغازین خواهد مرد.
وقتی از ژرفای قلبت چیزی را بخواهی.
به روح جهان نزدیک تری. روح جهان همواره نیروی مثبتی است.
تپههای شنی با وزش باد جابجا میشوند،
ولی… صحرا همیشه صحرا باقی میماند.
این است… افسانه عشق.
جوان، متعجب پرسید: «بزرگترین فریب دنیا دیگر چیست؟»
«اینکه در یک لحظه از حیات خود،
مالکیت و فرمان زندگی را از دست میدهیم
و تصور میکنیم سرنوشت بر زندگی مسلط شده است،
همین نکته، بزرگترین فریب دنیاست
پیام کتاب کیمیاگر
این کتاب به آدمها میفهماند که هر شخص کیمیاگر زندگی خود است و این خودمان هستیم که آرامش و راحتی زندگی را به وجود میآوریم. همچنین میفهمیم که برای رسیدن به تمامی آنها هم نیاز به تلاش و امید به زندگی است.
بهترین ترجمه کتاب کیمیاگر
در حال حاضر ترجمههای زیادی از این کتاب در ایران وجود دارد اما از میان این ترجمه بهترین ترجمه کتاب کیمیاگر متعلق به ترجمه " آرش حجازی " است.